گذر عمر

بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی /که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم

گذر عمر

بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی /که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم

حیف از آن عمر ...

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۲۷ ب.ظ

دیشب بهش گفتم: 

یک عید نوروز آمدی و در زندگی ام خانه کردی 

یک عید نوروز رفتی و همان خانه را ویران کردی 



شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال 

آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم

مایه ی شرم انسانم

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۰۶ ب.ظ

قرار بود اینجا شرح انتظار روزهایی را که برای وصال میکشم بنویسم  ، فکر میکنم دیگر مجالی برای انتظار نخواهد بود ، وصال را به فراغ ابدی  بدل خواهم کرد ‌ .

چرا نام اینجا را تغییر نمیدهم؟ 

شاید هنوز جوانه امید در دلم خشکیده نشده باشد اما دلیل مهم تر میتواند آن باشد که از تاریخ خجالت میکشم ‌ . از اینکه چند صباحی از بنای این ویران خانه نگذشته باشد و باید به همین زودی نام و ماهیتش را تغییر بدهم ...

روزی که هردوی اینها تغییر کنند خیلی دور نیست ...

تسکین درد انتظار

شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۳۱ ب.ظ

انتظار ،سخت ، تلخ و مرگ آور است ‌ . هیچ چیز راجع به آن شیرین نیست و افسانه هایی که نشان میدهند انتظار میتواند شیرین هم باشد ،چیزی جز افسانه نیستند . 

مادری که ۹ ماه درد آورش را انتظار شیرین می نامد تنها برای تسکین دردش ، واژه شیرین را در کنار انتظار می نهد ، همچون من که اینجا و واژه های طفل معصوم را قربانی تسکین دردم میکنم !